بررسي ازدواج مسلمانان با اهل كتاب از منظر قرآن كريم

پدیدآورمریم اسماعیلی

تاریخ انتشار1388/09/13

منبع مقاله

share 514 بازدید
بررسي ازدواج مسلمانان با اهل كتاب از منظر قرآن كريم

مريم اسماعيلي1
اسلام براي پيروان اديان ديگر احترام زيادي قايل است. با اين وجود، عواطف اجتماعي و ارتباط صميمانه را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود مي‏كند و در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري چنين ارتباطي نزديك منع مي‏كند و آن‏ها را از اينكه در روابط خود، دوستي و سرپرستي غيرمسلمانان را بپذيرند، سخت بر حذر مي‏دارد.
با توجه به اينكه اقدامات پيشگيرانه و احتياطي، منطقي‏ترين روش براي جلوگيري از نفوذ انحرافات فكري، عقيدتي و اخلاقي بيگانه است، اعمال محدوديت از سوي اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با اهل كتاب بر همين اساس قابل تفسير است.

مقدّمه

قرآن كريم در كنار سنّت و سيره معصومان عليهم‏السلام ، انسان را در تمامي ابعاد فردي و اجتماعي به سوي كمال و رستگاري رهنمون است؛ بر ماست كه در حد امكان از معارف زلال آن بهره گيريم.
از صدر اسلام تاكنون، زندگاني مسلمانان و حيات جامعه اسلامي به شكل‏هاي گوناگون با گروه‏ها و مذاهب ديگر پيوند داشته و تأثير متقابل ميان آن‏ها وجود داشته است. اسلام به لحاظ برخورداري از سعه صدر لازم و احترام به حقوق انسان‏ها و مقام انسانيت، ارزش‏هاي انساني و معنوي را تنها ملاك برقراري روابط سالم بين پيروان خود و ديگر اديان قرار داده و بر اين اساس، قوميت، زبان، رنگ، نژاد و منافع گروهي را در ايجاد روابط دخيل نمي‏داند.
در طول تاريخ، مسلمانان در روابط خود با اهل كتاب، با تكيه بر معارف قرآن كريم و پاي‏بندي به دستورات حياتبخش آن، به حدّي حقوق اهل كتاب را مراعات نموده‏اند كه دانشمندان و نويسندگان منصف اهل كتاب را به تمجيد و تكريم مسلمانان وادار نموده‏اند.
بنابراين، با توجه به اينكه شناسايي دستورات و احكام اسلامي در زمينه اين برخوردها و تنش‏ها، بخصوص ميان مسلمانان و اهل كتاب در جهان معاصر، بسيار راهگشا و كارساز است، سعي شده تا با تكيه بر معارف قرآن كريم، به گوشه‏اي از اين معارف و دستورات دست يافته، درباره ازدواج مسلمان و كتابي كنكاشي كرده باشيم .

احترام اسلام به اهل كتاب

قرآن كريم در ميان غير مسلمانان، هيچ‏گونه شرافتي براي مشركان قايل نشده است.2 اما با دقت در آيات قرآن و سيره معصومان عليهم‏السلام ، درمي‏يابيم كه اهل كتاب داراي احترام بوده‏اند و اين احترام به خاطر انسانيت بوده است.3
قرآن كريم به دليل اهميت دادن به زندگي مسالمت‏آميز، كه براي رسيدن مسلمانان به اهداف عالي داشتن چنين محيطي الزامي است، جزئيات روابط ميان مسلمانان و غيرمسلمانان را مورد بحث و بررسي قرار داده و از اينكه درباره روابط اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و قضايي، در آيات و روايات، احكام و دستورهايي صادر شده، به اهميت اين موضوع در دين مبين اسلام پي مي‏بريم.
از ميان انواع روابط، رابطه اجتماعي مي‏تواند مهم ترين نقش را در تأمين منافع مادي و معنوي يك جامعه داشته باشد كه به تناسب تأثيرهاي گوناگون، ممكن است نقش آن مثبت و يا منفي باشد. به چند نوع تقسيم در اين رابطه اشاره مي‏شود:
1. برقراري روابط و همزيستي مسالمت‏آميز، تأمين‏كننده مصالح مادي و معنوي باشد؛ و اين در صورتي است كه بين آحاد جامعه وحدت ديني برقرار باشد4 كه در روابط با اهل كتاب، چنين وحدتي برقرار نيست.
2. دو جامعه يا دو گروه در يك جامعه كه در ارتباط آنان، مصالح مادي و معنوي يكي از دو طرف تهديد شود (روابط بين كشورهاي استعمارگر و استعمارشده)؛ با اين رابطه، كه داراي ارزش منفي است، بايد مبارزه كرد.5
3. ايجاد رابطه با جامعه‏اي كه نه مصلحت معنوي داشته باشد و نه زيان معنوي، بلكه تنها نفع مادي همچون تبادل اطلاعات و فناوري داشته باشد؛ مثل دو كشوري كه يكي مسلمان و ديگري غير مسلمان است و كشور غير مسلمان در صدد آسيب رساندن به كشور مسلمان نيست، يا اقلّيت‏هاي ديني ساكن در جامعه اسلامي كه در صدد اخلال در نظم و امنيت آن نيستند.6
4. برقرار كردن ارتباط با جامعه ديگر از نظر مادي مفيد باشد، اما از نظر معنوي زيان‏بار باشد؛ چون مصالح معنوي بر مصالح مادي مقدّم است، در اين صورت قطع رابطه ضروري است، گرچه لازمه آن از دست دادن منافع مادي باشد،7 مگر در بعضي موارد استثنايي كه قطع رابطه نيز علاوه بر خسارت‏هاي مادي، خسارت‏هاي معنوي براي اسلام و مسلمانان داشته باشد.8
قرآن كريم عواطف اجتماعي را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود كرده، اجازه تجاوز از اين حدود را نمي‏دهد و با عواطف و دوستي‏هايي كه از چهارچوب و ملاك تعيين‏شده تجاوز كند، برخوردي شديد و تند نموده، در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري ارتباط نزديك و همبستگي منع مي‏كند9 و به همه مسلمانان هشدار مي‏دهد كه عزّت خود را در همه شئون زندگي، اعم از اقتصادي، فرهنگي، سياسي و مانند آن در دوستي با دشمنان اسلام نجويند، بلكه تكيه‏گاه خود را ذات پاك خداوندي قرار دهند كه سرچشمه همه عزّت‏هاست،10 و غير خدا از دشمنان اسلام عزّتي ندارند كه به كسي ببخشند.11
افراد با ايمان نبايد غير مؤمنان (كافران) را به عنوان دوست و ولي و حامي خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، رابطه خود را بكلي از پروردگارش گسسته است.
بايد توجه داشت كه حساسيت اين امر در مسئله ازدواج، به علت تأثيرپذيري بيشتر و ولايت مرد بر زن ـ اگر مرد مسلمان نباشد ـ مضاعف مي‏شود.
البته اين مسئله با اصل بشردوستي و رحمت براي بشر بودن منافاتي ندارد؛ چرا كه لازمه بشردوستي اين است كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعي همه انسان‏ها علاقه‏مند باشد. به همين دليل، هر مسلماني علاقه‏مند است همه انسان‏هاي ديگر، مسلمان باشند و هدايت يابند، اما وقتي اين توفيق حاصل نشد، ديگران را كه چنين توفيقي يافته‏اند نبايد اجازه داد مرزها در هم بريزند و هر نوع فعل و انفعالي صورت گيرد، بلكه مرزهاي آزادي را بايد بازشناخت و در محدوده آن‏ها عمل كرد و تا آنجا كه ممكن است، بايد اغماض مبناي سياست ارتباطي باشد.
مسلمانان در طول تاريخ، با استفاده از شيوه رفتاري مورد تأكيد اسلام، همچنان اين افتخار را براي اسلام حفظ كرده‏اند، كه در برخورد با اهل كتاب، نهايت تساهل و تسامح را رعايت نموده، در مواردي عملاً ايشان را به سوي پذيرش دين اسلام جذب كرده، موجبات تحسين عده‏اي از ايشان را برانگيخته‏اند.
براي نمونه، پروفسور توماس آرنولد در مورد تغيير كيش مسيحيان «بني غسان»، كه در كناره‏هاي فرات زندگي مي‏كردند و در جنگ قادسيه (سال 14 ه) مسلمان شدند، مي‏نويسد: «فشار و تحميل عامل تعيينگر در تغيير كيش آن‏ها به اسلام نبود، بلكه روابط صميمي بين مسيحيان و عرب‏ها علت اساسي بود. محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم خودش قبلاً با بسياري از قبايل مسيحي پيمان بست و به آن‏ها قول داد كه جان و مال مسيحيان را حفظ كند و آن‏ها را براي انجام آزادانه اعمال مذهبي خويش آزاد بگذارد و نيز به روحانيان مسيحي اين ضمانت را داد كه از حقوق و اقتدار سابق خويش بهره‏مند باشند.»12
يكي از برجسته‏ترين ويژگي ها و امتيازات جامعه اسلامي اين است كه مسلمانان از كمك و نيكي به غير هم‏كيشان خود دريغ نمي‏كنند، تا آنجا كه غير مسلمانان خود به اين امر اعتراف كرده، آن را مي‏ستايند.13
ژوزف فان اس مي‏گويد: «گرچه مسيحيان يا يهوديان بيرون از حوزه كشور اسلامي دشمن محسوب مي‏شدند، اما كساني كه در داخل كشور اسلامي زندگي مي‏كردند، برخوردار از حقوقي تعريف شده بودند و با آنان به تسامح و تساهل رفتار مي‏شد. آنان ملزم نبودند در محله‏هاي جداگانه زندگي كنند، حتي با مسلمانان هم‏غذا مي‏شدند و به ميهماني‏هاي آن‏ها دعوت مي‏شدند. از اين حيث، اسلام نسبت به يهوديت از سعه صدر زيادي برخوردار است.»14
نُرمَن دانيل نيز در مقاله‏اي با عنوان «وضعيت كنوني روابط مسيحيان و مسلمانان»، در ابتدا از طرز تلقّي‏هاي انتقادي مسيحيان در قرون گذشته نسبت به مسلمانان و از پيدايش نوعي گرايش به لزوم تساهل و تسامح در روابط با مسلمانان سخن مي‏گويد كه در بعضي موارد، مستند به تساهل و همزيستي مسالمت‏آميز مسلمانان با مسيحيان در امپراتوري عثماني است و مي‏افزايد: «از همه مهم‏تر، تصميم شوراي واتيكان دوم مبني بر به رسميت شناختن سهيم بودن مسلمانان در برخورداري از دين ابراهيمي و اعتقاد آنان همچون مسيحيان به پرستش خداي يكتاي مهربان و اعتقاد به روز جزا مي‏باشد» و در نهايت، توصيه مي‏كند كه «ما مسيحيان بايد نوعي همدلي با مسلمانان را در اعتقاد آنان به تقديس محمّد بن عبدالله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پذيرا باشيم.»15

اصول حاكم بر روابط اجتماعي ميان مسلمان و كتابي

قرآن كريم در مسئله مربوط به روابط با اهل كتاب، ضوابطي تعيين كرده است و مسلمانان موظّفند آن‏ها را رعايت كنند و اساس روابط خود را بر آن مبنا تنظيم نمايند. آشنايي با ضوابط كلي حاكم بر روابط، كه مي‏توان از آيات كريمه به دست آورد، در نتيجه‏گيري نهايي اين بحث مفيد مي‏باشد.

1. عدالت

يكي از اصولي كه در قرآن كريم بسيار مورد تأكيد و اهتمام قرارگرفته16 و اهميت آن به حدّي است كه از اصول اعتقادي اماميه شمرده شده، مسئله «عدل» است و اين عقيده در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامي اثر مي‏گذارد و وقتي به مرحله اجرا درآيد، مي‏تواند مسلمانان را به سوي مديريت صحيح در كارها و برافراشتن پرچم عدل و داد، نه تنها در كشورهاي اسلامي، بلكه در كل جهان سوق دهد.
اهميت اين موضوع به حدّي است كه هيچ چيز نمي‏تواند مانع آن گردد؛ دوستي‏ها و دشمني‏ها، قرابت و خويشاوندي، يا دوري و نزديكي نمي‏توانند در آن اثر داشته باشند و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواي نفس است.17 در آيات قرآن، به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن، چه دشمن شخصي باشد و چه ديني، نهي شده است. با اين ديدگاه، حتي به مشرك نمي‏توان ستم كرد، چه رسد به اقلّيت‏هاي ديني.18 گستره اجراي عدالت تا جايي است كه حقوق اقلّيت‏هاي ديني را نيز در بر مي‏گيرد.19
در روايات نيز ائمّه اطهار عليهم‏السلام تأكيد بسياري بر اين مطلب نموده‏اند.20 نمونه عيني تحقق عدالت، داستاني است از دوران امارت حضرت علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام ، زماني كه توسط ياغيان طرفدار معاويه، از پاي زن يهودي خلخالي به عُنف كشيده شد، حضرت فرمود: «... در اين صورت، چنانچه مسلماني از اندوه و تأسف بميرد، بر او ملامت نيست، بلكه نزد من به مردن سزاوارتر است.»21
آنچه در برنامه‏هاي اجتماعي، سياسي، نظامي و اقتصادي جامعه اسلامي بايد به عنوان زير بنا و اصل اساسي در روابط متقابل بين مسلمانان و اهل كتاب حاكم باشد، عدالت است؛ چرا كه يك جامعه پيشرو، سربلند و قوي، جامعه‏اي است كه روي پاي خود بايستد و پيوند و ارتباطش با ديگران، پيوندي بر اساس رعايت عدالت و منافع متقابل باشد؛ همان‏گونه كه قرآن مي‏فرمايد: «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون.»(بقره: 279)22
هرگاه حكومت‏ها از اين اصل اساسي غفلت كرده يا به آن پشت پا زده‏اند، باعث تباهي خود و ديگران شده‏اند، و هرگاه به اين اصل پاي‏بند بوده‏اند، از عزّت و سربلندي برخوردار بوده‏اند.
تاريخ شاهد است كه يهوديان در سرزمين‏هاي اسلامي زندگي خوبي داشتند. اين در حالي بود كه يهوديان مقيم كشورهاي اروپايي مجبور بودند در اماكن خاصي به نام «گتو»23 با ذلت تمام زندگي كنند.24 تاريخ‏نگاران يهودي و مسيحي رفتار انساني مسلمانان با اقلّيت‏هاي ديني را به ثبت رسانده‏اند.25

2. نفي سبيل (حفظ سيادت اسلام)

حفظ سيادت اسلام و جامعه اسلامي از جمله وظايف عمومي است كه نقض آن از حدود اختيارات مسلمانان خارج بوده و بر اساس «قاعده نفي سبيل» حتي تعهدات بين المللي نيز نمي‏توانند ناقض آن باشند. اين اصل كلي تحت عنوان «أَلإِسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلي عَلَيْهِ»،26 به صورت يك قاعده حقوقي27 در فروع و موارد گوناگون حقوق اسلامي استفاده مي‏شود.
بنابراين، دادن هر نوع امتياز سياسي، اقتصادي، نظامي، قضايي و اجتماعي به غيرمسلمانان، كه به سيادت اسلام و جامعه مسلمانان لطمه وارد آورد، بي‏ارزش و بي‏اعتبار خواهد بود.
قرآن كريم در اين زمينه مي‏فرمايد:«وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي اْلْمُؤْمِنينَ سَبِيْلاً.»(نساء: 141)28
از سوي ديگر، به مسلمانان هشدار مي‏دهد: «يا ايّها اْلَّذِينَ امَنُواْ لا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَياتِ إِنْ كُنتُمْ تَعْقِلُونَ.»(آل عمران: 118)29
وقتي دوست گرفتن افراد غير مسلمان اين چنين نتايج ناگوار به بار آورد و فرصتي به آنان دهد كه در تباه نمودن كارها و افساد امور بكوشند و توطئه‏هاي خصمانه به راه اندازند، نتايج و آثار سيادت و تسلّط آنان بر مسلمانان و تصدّي مقامات دولتي و سياسي و نظامي و اقتصادي از طرف غيرمسلمانان چگونه خواهد بود؟30 توجه به اين نكته نيز ضروري است كه ازدواج زن مسلمان با مرد غير مسلمان، با توجه به تسلّطي كه مرد بر خانواده دارد، به نحوي مسئله سيادت غير مسلمان بر مسلمان را به دنبال خواهد داشت.

3. تعادل در روابط و حفظ احترام متقابل

اصل «اعتماد متقابل» پشتوانه فعاليت‏هاي هماهنگ اجتماعي و همكاري در سطح وسيع مي‏باشد. همين معنا در روابط بين‏المللي و در سطح جهاني نيز صادق است.
يكي از مصاديق بارز و تعيين كننده به عنوان ضامن اجراي اين اصل، وفاي به عهد و پيمان مي‏باشد؛ چرا كه وفاداري به عهد و پيمان، تأكيدي بر حفظ اين همبستگي و اعتماد متقابل است و اگر عهد و پيمان‏ها شكسته شوند، ديگر اثري از اين سرمايه بزرگ (اعتماد عمومي) باقي نخواهد ماند، و اين مطلب، هم در داخل جامعه اسلامي در روابط با اقلّيت‏ها، و هم در سطح جهاني در ايجاد روابط با كشورهاي غيراسلامي صادق است.
به همين دليل، در آيات قرآن و احاديث اسلامي، به‏طور گسترده بر مسئله وفاي به عهد و ايستادگي در برابر سوگندها تأكيد شده است، و شكستن آن از گناهان كبيره محسوب مي‏شود.31

ازدواج اقلّيت‏ها با مسلمانان

الف. ازدواج با زن مسلمان

از مسائلي كه قرآن كريم در بحث روابط اجتماعي مسلمانان با اهل كتاب به آن پرداخته، مسئله ازدواج با اهل كتاب است.
ازدواج يكي از سنن آفرينش انسان و از خواسته‏هاي طبيعي و غريزي بشر مي‏باشد و اسلام اين واقعيت را براي اقلّيت‏هاي ديني متعهد به عنوان يك حق مشروع مسلّم، غيرقابل نقض تلقّي نموده است. از نظر حقوقي هم ازدواج‏هايي را كه در ميان مردان و زنان اقلّيت‏ها طبق مقررات متبوع صورت مي‏گيرند قانوني و رسمي مي‏شمارد، ولي در عين حال، در قانون ازدواج مسلمانان اين حق و آزادي در چهارچوب افراد هم‏كيش محدود شده و به زنان مسلمان اجازه داده نشده است با مردان غير مسلمان ازدواج نمايند.
اسلام براي آنكه ازدواج يك پيوند معنوي اصيل باشد و محيط زندگي مشترك زناشويي با هماهنگي فكري و روح تعاون و مسالمت و صفاي معنوي همراه گردد، شرط كفو و برابر بودن زن و مرد را در تحقق ازدواج حقيقي، ضروري و غير قابل اجتناب مي‏شمارد.
اسلام كفو بودن زوجين و برابري آن دو را با مقياس‏هاي مادي و صوري قابل سنجش نمي‏داند و به همين علت، ثروت، مقام، حسب و نسب، نژاد، موقعيت خانوادگي، شخصيت اجتماعي و نظاير آن هيچ‏كدام تعيين‏كننده برابري زوجين محسوب نمي‏گردند.
تنها مقياسي كه از نظر اسلام، برابري و كفويت زوجين را مشخص مي‏سازد، ايمان و عقيده است و روي اين اصل كلي، اسلام، مردي را كفو و برابر و شايسته همسري زن مسلمان مي‏شمارد كه با وي از نظر ايمان و عقيده، برابر و هم‏سطح باشد ـ كه با توجه به آنچه گفته شد، اين مسئله نمود بيشتري پيدا مي‏كند.
اين واقعيت را نيز نبايد از نظر دور داشت كه زن همواره در زندگاني زناشويي بر اساس يك سلسله علل رواني و اجتماعي تابع و مقهور اراده مرد مي‏باشد و اين واقعيت را اگر به عنوان يك قانون طبيعي عمومي نپذيريم، نمي‏توانيم صدق آن را در بيشتر ازدواج‏ها، در محيط‏ها و شرايط اجتماعي گوناگون انكار نماييم.
روشن است كه اسلام نيز نمي‏تواند چنين واقعيتي را ناديده گرفته، در برابر آثار و نتايج آن بي‏تفاوت باشد؛ زيرا تجويز ازدواج زنان مسلمان با مردان غيرمسلمان به منزله آن است كه نسبت به ايمان و عقيده زنان مسلمان، در برابر خطر مسلّمي كه آنان را تهديد مي‏كند، نه تنها ابراز بي تفاوتي گردد، بلكه راه انحراف براي گرايش زنان مسلمان به سوي كفر باز شده، بدين‏وسيله انبوهي از مسلمانان در معرض ارتداد قرار گيرند.
پرواضح است كه اين واقعيت تلخ با هدف‏هاي اصيل و ايده اسلامي كاملاً مغاير بوده، هرگز نمي‏تواند مورد تأييد آييني كه مدّعي رسالت جهاني است، قرار گيرد.32
بررسي آيات: قرآن كريم در سوره بقره مي‏فرمايد: «وَ لاَ تَنْكِحُوا اْلْمُشرِكاتِ حَتَّي يُوءْمِنَّ وَ لاَءَمَةٌ مُّوءْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّنْ مُّشرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لاَ تُنْكِحُواْ اْلْمُشْرِكِينَ حَتَّي يُوءْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُّوءْمِنٌ خَيْرٌ مِّنْ مُّشرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَي اْلنَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُو إِلَي اْلْجَنَّةِ وَ اْلْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ ءَاياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ.» (بقره: 221)33
ازدواج پايه اصلي تكثير نسل و پرورش و تربيت فرزندان و گسترش جامعه است، و محيط تربيتي خانواده در سرنوشت فرزندان، فوق‏العاده مؤثر مي‏باشد؛ از يك سو، آثار قطعي وراثت، و از سوي ديگر، آثار قطعي تربيت در طفوليت (زيرا نوزادان پس از تولد، غالباً در دامان پدر و مادر پرورش مي‏يابند و در سال‏هايي كه سخت شكل‏پذيرند، زير نظر آن‏ها هستند.) همچنين شرك، كه خميرمايه انواع انحرافات بوده و در واقع، آتشي سوزان در دنيا و آخرت است، مي‏تواند دليل روشني بر اين تحريم و حساسيت باشد. بنابراين، قرآن كريم اجازه نمي‏دهد مسلمانان، خود يا فرزندانشان را در اين آتش بيفكنند. از اين گذشته، مشركان، كه افرادي بيگانه از اسلام هستند، اگر از طريق ازدواج به خانه‏هاي مسلمانان راه يابند، جامعه اسلامي گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلي مي‏شود. البته اين تا زماني است كه آن‏ها بر مشرك بودن پافشاري مي‏كنند. اما راه به روي آن‏ها باز است؛ مي‏توانند ايمان بياورند و در صفوف مسلمانان قرار گيرند و به اصطلاح، كفو آن‏ها در مسئله ازدواج شوند.

طرح دو سؤال:

1. آيا تحريم ازدواج شامل اهل كتاب نيز مي‏شود؟

واژه «مشرك» در قرآن، غالبا به بت‏پرستان اطلاق شده، ولي بعضي از مفسّران معتقدند: «مشرك» شامل ساير كفّار مانند يهود و نصارا و مجوس (و به طور كلي، اهل كتاب) نيز مي‏شود؛ زيرا هر كدام از اين طوايف براي خداوند شريكي قايل شده‏اند.34
ولي با عنايت به آنچه گفته شد، اين عقايد گرچه شرك‏آورند، اما با توجه به اينكه در آيات متعددي مشركان در برابر اهل كتاب قرار گرفته‏اند و نيز به اين دليل كه يهود و نصارا و مجوس در اصل، متكي به نبوّت راستين و كتاب آسماني هستند، معلوم مي‏شود كه منظور قرآن از «مشرك»، همان بت‏پرست است.35

2. آيا اين آيه نسخ شده است؟

بعضي از مفسّران معتقدند: حكم در آيه 221 سوره بقره، نسخ شده و ناسخ آن آيه «وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ»(مائده: 5) مي‏باشد كه اجازه ازدواج با زنان اهل كتاب را مي‏دهد.
ولي بايد توجه داشت كه اين آيه فقط به ازدواج با بت‏پرستان نظر دارد، نه كفّار اهل كتاب؛ مانند يهود و نصارا. البته در مورد ازدواج با كفّار اهل كتاب نيز قرايني در آيه و روايات اهل‏بيت عليهم‏السلام وجود دارند كه نشان مي‏دهند منظور فقط ازدواج موقّت است.
ظاهر آيه شريفه كه مي‏فرمايد: «وَ لاَ تَنْكِحُواْ اْلْمُشرِكاتِ حَتَّي يُوءْمِنَّ»، تنها مي‏خواهد ازدواج با زن و مرد بت‏پرست را تحريم كند، نه ازدواج با اهل كتاب را. پس اينكه گفته‏اند: آيه شريفه ناسخ آيه 5 سوره مائده است، كه مي‏فرمايد: «اْلْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ اْلطَّيِّباتُ وَ طَعَامُ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ حِلٌ لَّكمْ وَ طعَامُكُمْ حِلٌ لهَُّمْ وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلْمُوءْمِنَاتِ، وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»، صحيح نيست.36
علاّمه طباطبائي رحمه‏الله نكته‏اي را يادآور شده، مي‏فرمايند: «آيه سوره بقره به ظاهرش شامل اهل كتاب نمي‏شود، و آيه سوره مائده تنها شامل اهل كتاب است. پس هيچ منافاتي ميان آن دو نيست تا بگوييم: آيه سوره بقره ناسخ آيه سوره مائده و يا منسوخ به آن است، علاوه بر اينكه سوره بقره اولين سوره‏اي است كه پس از هجرت در مدينه نازل شده، و سوره مائده آخرين سوره‏اي است كه بر رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نازل گشته، و اين سوره نمي‏تواند منسوخ واقع شود؛ چون پس از آن، آيه‏اي نازل نشده، معنا ندارد آيات سوره‏هاي قبل ناسخ آن باشد.»37

ب. ازدواج با زنان اقلّيت‏هاي ديني

يكي از ادياني كه پيروان خود را به شدت از ازدواج با بيگانگان بر حذر مي‏دارد، آيين يهود است كه در بخش‏هايي از تورات با شديدترين لحن، يهوديان را از اين امر منع كرده، آن را از گناهان بزرگ معرفي نموده است.38 آيين يهود به عنوان يك آيين ملّي و نژادي مطرح بوده، هيچ‏گونه تبليغي در جهت يهودي كردن ديگر مردمان نداشته است.
در آيين مسيحيت نيز ازدواج با بيگانگان ممنوع است، و اين ممنوعيت نه از حيث حفظ افتخارات ملّي و نژادي، بلكه به سبب مصونيت اعتقادي افراد است. به همين دليل، درباره مردان كه به صورت طبيعي از مصونيت بيشتري برخوردارند، در صورتي كه بتوانند همسر خود را به آيين مسيحيت درآورند، اين ازدواج مجاز تلقّي گرديده، ولي در مورد زنان، به صورت مطلق ممنوع شمرده شده است.
آيين مسيحيت نيز گرچه بر اساس عبارات انجيل39 و عباراتي از قرآن40 همانند آيين يهود، مخصوص قوم بني‏اسراييل بوده است، ولي از زماني كه كنستانتين، قيصر روم، به اين آيين گرويد، انحصاري بودن آن به فراموشي سپرده شد، و در حال حاضر نيز چنين است.
ازدواج با بيگانگان در آيين مجوس نيز ممنوع است و ظاهراً در اين آيين نيز ممنوعيت ازدواج با بيگانه، بيشتر به سبب دوري از آلودگي اعتقادي و حفظ كيان خانواده بوده است.
اما آيين اسلام از همان آغاز به عنوان يك آيين جهاني مطرح شده و پيامبرِ آن به عنوان پيامبر رحمت براي جهانيان مبعوث گرديده و41 كوشيده است گرايش‏هاي ملّيت‏پرستي را در ميان امّت اسلامي ريشه كن سازد و در عمل نيز پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مسلمانان را از هر قوم و ملتي كه باشند، با يكديگر برابر قرار داده و با افتخارات نژادي به شدت مبارزه نموده است.
از اين‏رو، ترديدي نيست كه ممنوعيت ازدواج با بيگانگان در مواردي كه مطرح است، بر اساس حس ملّي‏گرايي و برتري‏طلبي نبوده، بلكه به سبب مصونيت اعتقادي مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگي اخلاقي و حفظ اصالت‏هاي خانوادگي بوده است.42
بر همين اساس است كه زن مسلمان به هيچ وجه نمي‏تواند با مرد كافر ازدواج كند و آيه «وَ لَنْ يَجْعَلَ اَللّهُ لِلْكافِريِنَ عَلَي المُؤمِنيِنَ سَبيِلاً» (نساء: 141) راه تسلّط كافر بر مسلمان را بكلي مسدود ساخته است.43
ماده 1069 قانون مدني نيز ناظر بر اين مسئله است و اين ممنوعيت، اجماع تمامي فرق مسلمانان است.44
در مسئله ازدواج با زنان اهل كتاب، برخي از فقها به موجب آنكه طبق آيه قرآن، يهود عزير پيغمبر را فرزند خدا مي‏پندارند و نصارا مي‏گويند مسيح فرزند خداست،45 آن‏ها را مشرك تلقّي كرده، ازدواج با آنان را حرام مي‏دانند.46
اما ظاهر آيه شريفه «...وَالمُحْصَنَاتُ مِنَ الَذيِنَ اوتُوا الكِتَاب...»(مائده: 5) بر حلّيت ازدواج مسلمانان با زنان اهل كتاب دلالت دارد. منتها با توجه به اينكه بعضي از فقها از باب جمع ميان مفاد دو آيه، و اينكه آيه از كلمه «اجورهنّ»استفاده كرده، به جواز ازدواج منقطع مردان مسلمان با زنان اهل كتاب حكم داده‏اند. همچنين چون همه اصناف يهود و نصارا مشرك محسوب نمي‏شوند، مي‏توان گفت: ازدواج با زنان اين قبيل فرقه‏ها جايز است.
در ضمن، بايد توجه داشت كه اختلاف ملّيت، كه همراه با اختلاف سنن و شعاير زندگي است، بخصوص اختلاف مذهبي كه بسيار عميق است، موجب ناسازگاري مرد و زن مي‏شود؛ چنان‏كه اگر به آمار اين‏گونه ازدواج‏ها دقت كنيم، درمي‏يابيم كه بيشتر اين ازدواج‏ها به جدايي منجر شده‏اند.47
گفته شد كه فقها در اين مسئله اختلاف نظر دارند. عده‏اي از فقهاي اهل تسنّن ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب را حلال مي‏دانند كه اين نظر بيشتر فقهاست،48 و عده‏اي آن را حرام مي‏دانند.49
آراء علماي اماميه نيز در اين باب متفاوت است: بعضي از آن‏ها ازدواج مرد مسلمان با زن كتابي را، چه به صورت دايم و چه به صورت منقطع، جايز نمي‏دانند. عده‏اي، هم به صورت دايم و هم منقطع آن را جايز مي‏دانند. گروه سومي هم هستند كه به جواز ازدواج منقطع و عدم جواز ازدواج دايم ـ به خاطر جمع بين ادلّه ـ حكم كرده‏اند.50
در پايان، مطلبي را كه در قانون مدني آمده است، يادآور مي‏شويم: قانون مدني نيز ازدواج مرد مسلمان با زن غيرمسلمان را به طور مطلق جايز دانسته، ولي با توجه به مقرّرات نكاح قانون مدني، كه از حقوق اماميه اقتباس شده، نكاح دايم را ممنوع شمرده، ولي نكاح منقطع را جايز دانسته است.
طبق همين قانون، به طور كلي، ازدواج مردان غير مسلمان، گرچه ذمّي و متعهد هم باشند، با زنان مسلمان ممنوع گشته است و ارتكاب به آن جرم محسوب مي‏شود و در مواردي كه در متن قرارداد «ذمّه»، خودداري ذمّيان از تعرّض به زنان مسلمان و تقاضا و انجام ازدواج با زنان مسلمان تصريح شود، جرم مزبور موجب نقض پيمان تلقّي مي‏گردد.51

نتيجه آنكه:

1. با وجود تمام احترامي كه اسلام براي پيروان اديان ديگر قايل است، ولي عواطف اجتماعي را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود مي‏كند و اجازه تجاوز از اين حدود را نمي‏دهد و با عواطف و دوستي‏هايي كه از چهار چوب ملاك تعيين شده تجاوز كنند، برخوردي شديد نموده و در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري چنين ارتباطي نزديك و صميمانه منع مي‏كند و مسلمانان را از اينكه در روابط خود، دوستي و سرپرستي غير مسلمانان را بپذيرند، سخت بر حذر مي‏دارد، البته نه به دليل آنكه دوست‏داشتن انسان‏هاي ديگر را امري زشت و مذموم بداند و در هر حال و به طور مطلق طرفدار بغض مسلمان نسبت به غير مسلمان باشد، بلكه به اين دليل كه اولاً، ايشان به دليل اختلاف عقيده و دين، قابل اعتماد و اطمينان نيستند؛ چرا كه وقتي ارتباط و پيوندشان را با خدا و رسول او گسسته‏اند، با مؤمنان نيز پيوندشان ظاهري و صوري بوده، مطمئناً در باطن، طور ديگري درباره آنان فكر مي‏كنند. به همين دليل، تظاهر دشمن به دوستي نبايد آنان را غافل كند و موجب گردد كه آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمينان كنند. ثانياً، روابط دوستانه و صميمانه مسلمان با غير مسلمان بايد در حدّي باشد كه دست كم عضويتش با پيكره اسلامي ناسازگار نباشد؛ يعني به وحدت و استقلال پيكره اسلامي آسيبي نرساند و تظاهر آنان به دوستي مسلمانان نبايد موجب غفلت آنان شود و ـ همان‏گونه كه در تاريخ نيز بارها تجربه شده است ـ از اين ناحيه متحمّل ضربات جبران‏ناپذير شوند. بايد اين روابط در حدّي باشند كه عضويت در يك پيكره و جزئيت در يك كل ايجاب مي‏كند.52 روشن است كه اين مسئله ـ چنان‏كه از اطلاق آيات كريمه و سيره معصومان عليهم‏السلام نيز استفاده مي‏شود ـ منافاتي با احسان و نيكي به غير مسلمان ندارد.
2. اقدامات پيشگيرانه و احتياطي منطقي‏ترين روش براي حفظ استقلال و تماميت فكري، عقيدتي و اخلاقي پيروان يك مكتب بوده و مؤثرترين وسيله براي جلوگيري از نفوذ انحرافات فكري، عقيدتي و اخلاقي بيگانه‏اند. از اين‏رو، محدوديت اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با كتابي، طرح مسئله طهارت و نجاست و نيز حلّيت يا حرمت خوردن غذاي اهل كتاب بر همين اساس قابل توجيه و تفسير است.
علاوه بر آن، جز در مسئله حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد كتابي، كه مورد اتفاق است، ساير مسائل مورد اختلاف مي‏باشد.

پاورقيها:

1. دانش‏آموخته جامعة‏الزهرا، محقق و نويسنده.
10. يونس: 65.
11. نساء: 139.
12. Thomas Arnold, The SPREAD OF ESLAM IN THE WORLD (First Published in London, 1996 / First Published by Good Word Books 2001) pp. 47-49
13. نمونه‏اي از بزرگواري و نجابت پيروان مكتب اسلام را در برخورد با اهل كتاب در زمان حاضر از نظر مي‏گذرانيم: يكي از يهوديان ايران در گزارشي از وضعيت يهوديان برمه (ميانمار)، ابراز نگراني مي‏كند از اينكه در دهه‏هاي اخير، به علت سير نزولي تعداد يهوديان در برمه، مشكلاتي در امر ازدواج و حفظ اصول يهوديت به وجود آمده است و اين امر عملاً ادامه حيات يهوديت را در اين كشور (كه از قانون اساسي كشورهاي اروپاي شرقي پيروي مي‏نمايد، و حكومت آن جمهوري سوسياليستي بوده و مسائل حقوقي‏اش، مشابه مسائل حقوقي انگلستان است) با مشكل روبه‏رو نموده است، به طوري كه در سال‏هاي دهه 1930 تعداد يهوديان از حدود 2500 نفر در سراسر برمه به حدود 20 تا 25 نفر تنزّل يافته است. اين فرد يهودي مي‏نويسد: «آقاي شموئيل به عنوان مسئول كنيسا هميشه نگران اين مسئله است كه در صورت مهاجرت وي، كنيسا و تومارهاي تورات موجود در آن دچار چه سرنوشتي مي‏شوند، اما از جهتي خاطره مراسم برميصوا (جشن تكليف) پسرش تا حدي از نگراني‏ها مي‏كاهد. در اين جشن، بيش از پانصد ميهمان حضور داشتند كه جمع كثيري از آن‏ها را دوستان مسلمان و همسايگان تشكيل داده بودند.» (سيما مقتدر، «گزارشي از يهوديان برمه (ميانمار)»، نشريه افق بينا، انجمن كليميان ايران، ش 18، «اسفند 1381».)
14. Hans kung & Josef Van Ess, CHRISTIANITY & WORLD RELIGIONS Trans. by. Doubdeday & Company, inc (Gardencity, NewYork, 1986) pp. 97-106 كتاب مزبور توسط هانس كنگ و ژوزف فان اس به صورت سلسله مقالات، تنظيم و چاپ شده و مطالب مزبور از مقاله «ژوزف فان اس» نقل گرديده است.
15. Normandaniel - ISLAM AND THE WEST (one world oxford - reprinted 2000), German to English by Peoer Heineyg, pp.326-337.
16. يكي از مفاهيم آيه «يَا اَيُّهَا اْلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلي أَلاَّ تَعْدِلُواْ إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي» (مائده: 8ـ9) اين است كه با دشمن نيز نبايد بي عدالتي كرده، ستم روا داشت. (ابوعلي فضل بن حسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 169).
17. ص: 27.
18. ياسر خادم مي‏گويد: از نيشابور به مأمون نامه نوشتند كه مردي از زردشتيان به هنگام مرگ وصيت كرده كه مالي هنگفت از اموال او را ميان فقيران و مستمندان تقسيم كنند و قاضي اين مال را به فقيران مسلمان داده است. مأمون به امام رضا عليه‏السلام عرض كرد: اي سرور من! در اين باره چه مي‏فرمايي؟ امام رضا عليه‏السلام فرمودند: «إِنَّ الْمَجُوسَ لاَيَتَصَدَّقُونَ عَلَي فُقَرَاءِ الْمُسْلِميِنَ فَاكْتُبْ إِلَيْهِ يُخْرِجْ بِقَدْرِ ذَلِكَ مِنْ صَدَقَاتِ الْمُسْلِميِنَ فَيَتَصَدَّقَ بِهِ عَلَي فُقَرَاءِ الْمَجُوسِ»؛ زردشتيان كه براي فقيران مسلمان خيرات نمي‏كنند. به قاضي نيشابور بنويس، به اندازه همان مبلغ، از بيت المال بردارد و به فقيران زردشتي بدهد و آن پول را در ميان قواي زردشتي تقسيم نمايد. (محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، عيون اخبار الرضا عليه‏السلام ، تصحيح سيدمهدي حسيني بروجردي، جهان، 1378، ج 2، ص 15.)
19. ر. ك: محمدرضا حكيمي، جامعه‏سازي قرآني، مجموعه مقالات، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ص 141ـ148.
2. سيدمحمدحسين الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1390 ق، ج 6، ص 196.
20. حضرت علي عليه‏السلام اجراي عدالت را از نشانه‏هاي عقل و دليل بر عاقل بودن مي‏دانند. (عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص 306.)
21. نهج البلاغه، خطبه 27.
22. «نه ستم كنيد و نه زير بار ستم رويد.»
23. ghetto.
24. جوليوس كرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، ص 14ـ15.
25. ابا ابان (وزير خارجه سابق اسراييل) مي‏نويسد: «حقيقتي را كه نبايد هيچ وقت فراموش كرد، اين است كه در حدود دو قرني كه يهودي‏ها تحت سرپرستي و قيموميت اعراب بودند و با كمال فروتني از ايشان تمكين مي‏كردند، جوامع يهودي اسپانيا و شمال آفريقا در تمام زمينه‏هاي علم و دانش به پيشرفت‏هاي بسيار مهم نايل شدند و در اين مدت، اين ملت شاهد به وجود آوردن و خلق آثار گران‏بهايي بود كه تا آن زمان در هيچ كجا يهودي‏هاي پراكنده از وطن، يك چنين تحوّل و پيشرفتي را به خود نديده بودند. پيشرفت‏هاي فوق‏العاده علم و دانش در بين ملت يهود تا وقتي كه فساد اخلاق در جوامع مسلمين و اعراب رخنه نكرده و حكّام از طريق عدالت و درستي منحرف نشده بودند و امكان هرگونه همكاري و همزيستي مسالمت‏آميز را مسلمين از يهودي‏ها سلب نكرده بودند، به خوبي و به سرعت در حال شكفتگي و ترقّي بود. بدبختانه فرمانروايان بعدي از جاده عدل و انصاف خارج شده و حقيقتي كه در صدر اسلام حكمفرما بود، از بين رفت؛ حكّام و فرمانروايان پيرو تعصّبات بيجا و عقايد خرافاتي بي‏حاصل‏شده، براي حفظ قدرت، از ظلم و تعدّي پروايي نداشتند و در نتيجه، جلوي هرگونه پيشرفت و ترقّي گرفته شد و خود اعراب نيز به نيستي و فنا محكوم شدند. درسي است غم‏انگيز و تأسّف‏بار، از اين جهت كه دوره رفاه و آسايش ملتي سپري مي‏شود و زمان بدبختي و ذلّت فرامي‏رسد. يهوديان تحت حكومت مسيحيان هيچ وقت ترقّياتي را كه در دوره اعراب به آن نايل شدند، حاصل نكردند» (ابا ابان، قوم من ـ تاريخ بني اسرائيل ـ، يهودا بروخيم و پسران، 1358، ص 185.)
26. المتّقي بن حسام الدين الهندي، كنز العمّال في سنن الاقوال و الافعال، تعليق كبري صياني، تصحيح صفوة السقاء، المؤسسة الرسالة، ج 1، ص 17.
27. محمدحسن النجفي، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، تحقيق و تعليق، عباس قوچاني، چ سوم، تهران، اسلاميه، 1367، ج 21، ص 136.
28. «خداوند هرگز براي كافران نسبت به مؤمنان تسلّط و حاكميت قرار نداده است.»
29. «هان اي مؤمنان! غيرمسلمانان را دوست مخصوص و محرم اسرار خويش نگيريد؛ زيرا آنان از فساد و تباه نمودن امور شما كوتاهي نمي‏كنند و هر چه را باعث رنج و زحمت شما گردد، دوست دارند. عداوت و كينه از زبانشان هويدا گشته و آنچه را در دل كتمان نموده‏اند بيش از اين‏هاست. ما نشانه‏ها و دلايل را بر شما روشن نموديم، اگر شما تعقّل نماييد.»
3. براي نمونه نك: آل عمران: 20، 110، 113، 115 و 199 / نساء: 55 و 162 / مائده: 48 و 65 / رعد: 36 / حج: 17 / عنكبوت: 47.
30. عباسعلي عميد زنجاني، حقوق اقلّيت‏ها، چ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376، ص 285ـ287.
31. امير موءمنان علي عليه‏السلام در فرماني به مالك اشتر، به اهميت اين مسئله در اسلام و جاهليت اشاره كرده، آن را مهم‏ترين و عمومي‏ترين مسئله مي‏شمرند و تأكيد مي‏كنند كه حتي مشركان نيز به اين امر پاي بند بوده‏اند؛ زيرا عواقب دردناك پيمان‏شكني را دريافته بودند. (ر. ك: نهج البلاغه، نامه 62.)
32. عباسعلي عميد زنجاني، پيشين، ص 208.
33. «و با زنان مشرك و بت‏پرست، تا ايمان نياورده‏اند، ازدواج نكنيد! (اگرچه جز به ازدواج با كنيزان دست‏رسي نداشته باشيد؛ زيرا) كنيز با ايمان، از زن آزاد بت‏پرست بهتر است، هرچند (زيبايي، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتي آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت‏پرست، تا ايمان نياورده‏اند، درنياوريد! (اگرچه ناچار شويد آن‏ها را به همسري غلامان با ايمان درآوريد؛ زيرا) يك غلام با ايمان از يك مرد آزاد بت‏پرست بهتر است، هرچند (مال و موقعيت و زيبايي او) شما را به شگفتي آورد. آن‏ها دعوت به سوي آتش مي‏كنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مي‏نمايد و آيات خويش را براي مردم روشن مي‏سازد، شايد متذكر شوند.»
34. أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قيصر العاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 2، ص 217 / ابوعلي فضل بن حسن الطبرسي، پيشين، ج 1 ص 317.
35. بانو امين اصفهاني، مخزن العرفان در علوم قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ج 2، ص 303.
36. «امروز طيّبات بر شما حلال شد، و نيز طعام كساني كه پيش از شما به ايشان كتاب داده شده، و غذاي شما هم براي آن‏ها حلال است. و نيز پاك‏دامنان از زنان مؤمنه و پاك‏دامنان از زنان اهل كتاب براي شما حلال هستند.»
37. سيدمحمدحسين الطباطبائي، پيشين، ج 2، ص 204.
38. كتاب مقدّس، سفر تثنيه، 7: 1ـ5. در سفر پيدايش (24: 2ـ4) نيز آمده است: «و ابراهيم عليه‏السلام به خادم خود، كه بزرگ خانه وي و بر تمام مايملك او مختار بود، گفت: "... به يهوه خداي آسمان و زمين تو را قسم مي‏دهم كه زني براي پسرم از دختران كنعانيان، كه در ميان ايشان ساكنم نگيري، بلكه به ولايت من و به مولدم بروي و از آنجا زني براي پسرم اسحاق بگيري".»
39. انجيل متي، باب 15، آيات 21ـ29 و نيز باب 10، آيات 6ـ7.
4. مؤمنون: 52.
40. آل عمران: 49.
41. انبياء: 107.
42. محمد ابراهيمي، ازدواج با بيگانگان، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377، ص 23ـ33 با تصرف و تلخيص.
43. محمد خزائلي، احكام قرآن، چ پنجم، جاويدان، 1361، ص 42. توضيح اينكه جمعي از فقها در مسائل گوناگون (از جمله موضوع مورد بحث) به اين آيه براي عدم تسلّط كفار بر مؤمنان، از نظر حقوقي و حكمي استدلال كرده‏اند و با توجه به عموميتي كه در آيه ديده مي‏شود، اين توسعه بعيد به نظر نمي‏رسد. (ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 176.)
44. سيد حسن امامي، حقوق مدني، چ پانزدهم، اسلاميه، 1377، ص 342.
45. توبه: 30.
46. زين‏الدين بن علي العاملي، مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام، قم، مؤسسة المعارف للاسلامية، 1416 ق، ص 358ـ363.
47. محمد خزائلي، پيشين، ص 42.
48. مصطفي مشرفه، العلاقات الاجتماعية بين المسلمين و غير المسلمين: الشريعة الاسلامية واليهودية والمسيحية، مركز الاسكندرية لكتاب، ص 43.
49. همچون ابن عمرو الهادي به نقل از: مصطفي مشرفه، پيشين، ص 43.
5. قصص: 4.
50. محمد خزائلي، پيشين، ص 42. درباره بحث منع ازدواج با اهل كتاب (به طور مطلق) ر. ك: ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، تهران، اسلاميه، 1380، ج 3، ص 178، ح 648؛ و در موضوع جواز ازدواج منقطع و منع ازدواج دايم، ر. ك: علي بن الحسين الكركي، جامع المقاصد في شرح القواعد، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1411 ق، ج 12، ص 391؛ و در باب جواز ازدواج با اهل كتاب (به طور مطلق)، ر. ك: الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 416.
51. سيدحسن امامي، پيشين، ج 5، ص 342 و 343.
52. ر. ك: مرتضي مطهري، ولاءها و ولايت‏ها، چ ششم، تهران، صدرا، 1370، ص 22-13.
6. مصداق آيه :«لاَ يَنْهَاكمُ اللَّهُ عَنِ اْلَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي اْلدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِّنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ اْلْمُقْسِطِينَ.»(ممتحنة: 8)
7. مصداق آيه «إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ اْلَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي اْلدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِّنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلَي إِخْرَجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.»(ممتحنه:9)
8. محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسكندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه‏الله ، 1378، ج 3، ص 96ـ99.
9. ممتحنه: 9 / آل عمران: 28.

مقالات مشابه

حکم ازدواج با زنان اهل کتاب در قرآن کریم.

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهعلی عندلیبی, رضا عندلیبی

سبک زندگی خانوادگی در قرآن و سنّت پیشوایان معصوم(ع)

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهعنایت‌الله شریفی, مهرعلی لطفی

کنترل جمعیت در جوامع اسلامی از منظر فقه امامیه

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهمسعود جهاندوست دالنجان

توليد مثل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید بیگ‌زاده جلالی